جدول جو
جدول جو

معنی چلب چلی - جستجوی لغت در جدول جو

چلب چلی
چیز خیلی چرب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طلب علی
تصویر طلب علی
(پسرانه)
خواسته شده از (علی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چلپ چلپ
تصویر چلپ چلپ
شلپ شلپ، صدای برخورد پیاپی دست یا پا با آب یا پارچۀ خیس، صدای پا هنگام دویدن میان آب یا در زمین پرگل و لای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلچلی
تصویر چلچلی
چهل سالگی، کنایه از هوس رانی و عیش و خوش گذارنی، خصوصاً در چهل سالگی
فرهنگ فارسی عمید
(چِ لِ چِ لِ)
آواز کفش های پاشنه خوابیده هنگام راه رفتن کسی که از این نوع کفش در پای دارد. نقل صوت کفش آنگاه که به سبکی و کاهلی روند. صدای کفش هایی از نوع نعلین به هنگام راه رفتن با آنها، چلیک چلیک، چلپ چلپ. و رجوع به چلپ چلپ و چلیک چلیک شود
لغت نامه دهخدا
(چِ لَ / لِ چِ لَ / لِ)
آواز راه رفتن در زمینی که آب کمی در آن باشد. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی). صدایی که از شلوار و جامۀ تر هنگام راه رفتن یا دویدن برخیزد، یا آوایی که از راه رفتن یا دویدن بر زمین آبناک برآید. (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). شلپ شلپ، آواز کشیدن پاشنۀ کفش بر زمین در راه رفتن. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی). چلیک چلیک. تلق تلق. تلیک تلیک.
لغت نامه دهخدا
(چِ چِ)
خلی. بوالهوسی. عمل دیوانگان. در تداول عامه گویند: مرد که به چهل سال رسید اول چل چلیش است، یا مرد چل ساله تازه اول چل چلیش است
لغت نامه دهخدا
تصویری از چلچلی
تصویر چلچلی
هوسرانی بسن 04 سالگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلک چلک
تصویر چلک چلک
آوازه کفشهای پاشنه خوابیده هنگام راه رفتن کسی که آنرا بپا دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپ چلپ
تصویر چلپ چلپ
آواز راه رفتن در زمینی که آب کمی در آن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلپ چلپ
تصویر چلپ چلپ
((چِ لِ یا چَ لَ چِ لِ یا چَ لَ))
آواز از راه رفتن در آب، صدایی که از شلوار و جامه خیس هنگام راه رفتن برخیزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چلچلی
تصویر چلچلی
((چِ چِ))
بی عاری، عیاشی، خوشگذرانی
فرهنگ فارسی معین
هوس بازی، هوس رانی، خوش گذرانی، بلهوسی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حرکت اضافی بدن به هنگام راه رفتن، پله پله و به تدریج کاری را انجام دادن، اندک اندک امور را
فرهنگ گویش مازندرانی
افلیج
فرهنگ گویش مازندرانی
بخور بخور
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای حرکت انسان یا حیوان در آب
فرهنگ گویش مازندرانی
تازه راهافتاده، کسی که در راه رفتن تعادل ندارد، کسی که.، کوهی در جنوب باختری شهرستان کتول که به ارتفاع، ۱۲۳ متر
فرهنگ گویش مازندرانی
پرستو چلچله، خسته کوفته
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در روستای خلین در علی آباد کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
بازیگوش، تلسکوپ
دیکشنری اردو به فارسی